English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (8003 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
date of maturity U موعد پرداخت
date of payment U موعد پرداخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
maturity U وعده یا موعد پرداخت
due U بدهی موعد پرداخت
date on which a bill falls due U موعد پرداخت برات یا سفته
fall due U فرارسیدن موعد پرداخت دین
reddendum U موعد یا مهلت پرداخت اجاره
the bill has come to maturity U موعد پرداخت برات منقضی شده است
Other Matches
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
deadlines U موعد
maturity U موعد
deadline U موعد
date of maturity U موعد
dates U موعد
maturity date U موعد
date U موعد
overdue U گذشتن موعد
overdue U موعد رسیده
default U در موعد مقرر
agreed time U موعد مقرر
premature U پیش از موعد
due date U موعد مقرر
to fall due U موعد رسیدن
defaults U در موعد مقرر
relevant time U موعد مقرر
defaulting U در موعد مقرر
defaulted U در موعد مقرر
expired U گذشته از موعد
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
overdue U از موعد گذشته منقضی
schedule date U موعد طبق برنامه
matures U به موعد چیزی رسیدن
mature U به موعد چیزی رسیدن
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
premature labour U زاییمان پیش از موعد طبیعی
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
anticipation U سبقت وقوع قبل از موعد مقرر پیشدستی
cash discount U تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
deferred expense U هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
dividend warrant U چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
refunded U پس پرداخت
glaze U پرداخت
refunds U پس پرداخت
discharging U پرداخت
paying U پرداخت
settlement U پرداخت
settlements U پرداخت
refund U پس پرداخت
pay U پرداخت
discharges U پرداخت
disbursement U پرداخت
finish U پرداخت
finishes U پرداخت
discharge U پرداخت
pays U پرداخت
refunding U پس پرداخت
refinishing U پرداخت
payments U پرداخت
burnisher U پرداخت گر
defrayal U پرداخت
finishing touches U پرداخت
expenditure U پرداخت
making good U پرداخت
lustreer U پرداخت
payment U پرداخت
glosser U پرداخت گر
furbisher U پرداخت گر
glazes U پرداخت
renderings U پرداخت
finishing U پرداخت
rendering U پرداخت
pt U پرداخت
remitment U پرداخت
bleaching U پرداخت
trim U پرداخت
polish U پرداخت
outlay U پرداخت
polishes U پرداخت
advance payment U پیش پرداخت
payee U پرداخت شونده
payees U پرداخت شونده
d. note U درخواست پرداخت
casual payment U پیش پرداخت
average payment U پرداخت متوسط
shear U پرداخت فرش
bilk U گذاشتن از پرداخت
back freigt U پرداخت کرایه
by payment U از طریق پرداخت
annual payment U پرداخت سالیانه
advice note U دستورپیش پرداخت
paid U پرداخت شده
renditions U پرداخت تحویل
rendition U پرداخت تحویل
remittances U پرداخت تادیه
remittance U پرداخت تادیه
burnishing U پرداخت کاری
outstandingly U پرداخت نشده
outstanding U پرداخت نشده
lustre U صیقل پرداخت
subscription U تعهد پرداخت
a bradent U وسیله پرداخت
subscriptions U تعهد پرداخت
unpaid U پرداخت نشده
planishing tool U ابزار پرداخت
prompt payment U پرداخت فوری
payment in advance U پیش پرداخت
punctual payment U پرداخت در سر وعده
payment by instalments U پرداخت به اقساط
reimbursable U قابل پرداخت
remittable U قابل پرداخت
payer U پرداخت کننده
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
payable at sight U پرداخت دیداری
pay off U پرداخت کردن
part payment U پرداخت اقساطی
overpayment U پرداخت اضافی
progress payments U پرداخت تدریجی
payment in due cource U پرداخت به موقع
planish U پرداخت کردن
pre paid U پیش پرداخت
period of grace U مهلت پرداخت
pre payment U پیش پرداخت
prepayment U پیش پرداخت
payor U پرداخت کننده
payment terms U شرایط پرداخت
payment stopped U توقف پرداخت
payment in kind U پرداخت جنسی
payment in kind U پرداخت غیرنقدی
prest U پیش پرداخت
payment in full U پرداخت کامل
payment in full U پرداخت تمام
on account payment U پیش پرداخت
non payment U عدم پرداخت
final payment U پرداخت نهایی
the d. of a debt U پرداخت بدهی
to finish off U پرداخت کردن
earnest money U پیش پرداخت
unpolished U پرداخت نشده
never-never U پرداخت قسطی
diamond polishing U پرداخت الماسی
demand for payment U تقاضای پرداخت
deferred payment U پرداخت اتی
deferred payment U پرداخت معوق
disbursed U پرداخت کردن
finisher U پرداخت کننده
terms of payment U شرایط پرداخت
spot cash U پرداخت نقدی
monthly payment U پرداخت ماهانه
money back U تضمین پرداخت
remittal U گذشت پرداخت
lump sum payment U پرداخت یکجا
lump sum payment U پرداخت نقدی
remitter U پرداخت کننده
interim financing U پرداخت موقت
payment by installments U پرداخت قسطی
installment payment U پرداخت قسطی
indemnification U پرداخت غرامت
imprest U پیش پرداخت
settlement terms U شرایط پرداخت
smoothing plane U رنده پرداخت
finance U پرداخت هزینه
reimbursement U باز پرداخت
reimbursement U پرداخت جبرانی
advances U پیش پرداخت
disburses U پرداخت کردن
disburses U پرداخت خرج
reimbursements U باز پرداخت
cash dispenser U پرداخت مینماید
reimbursements U پرداخت جبرانی
furbish U پرداخت کردن
furbished U پرداخت کردن
disbursed U پرداخت خرج
furbishes U پرداخت کردن
disbursing U پرداخت خرج
advance پیش پرداخت
settlements U تسویه پرداخت
settlements U تصفیه پرداخت
polishes U پرداخت کردن
bonus U پرداخت اضافی
polish U پرداخت کردن
finishing U پرداخت کاری
burnishes U پرداخت کردن
bonuses U پرداخت اضافی
burnish U پرداخت کردن
disbursing U پرداخت کردن
advance U پیش پرداخت
advancing U پیش پرداخت
disburse U پرداخت کردن
furbishing U پرداخت کردن
payable U قابل پرداخت
Recent search history Forum search
1one week they love you next week they hate you both weeks i got paid
1due amount
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
1offshoring
0موقع پرداخت الکترونیکی مبلغی نوشته شده درجایی که پرداخت کننده بایدمبلغ بزند
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com